معنی آبزی دریایی

حل جدول

آبزی دریایی

اره ماهی، اسب دریایی، فک، دلفین، شیر دریایی، ستاره دریایی، شاه ماهی، عروس دریایی


نوعی آبزی کوچک دریایی

شاه‌ ماهی


خارپوست آبزی

ستاره دریایی


آبزی نما

آکواریم، آبزی‌دان؛ محیطی مصنوعی برای نگهداری آبزیان است. ظرفی است شیشه‌ای که در آن گیاهان و جانوران آبزی (معمولا ماهیها) نگه داشته می‌شوند. واژه آکواریوم aquarium به یک بنای عمومی که در آن گروه زیادی از گونه‌های آبزی نگهداری می‌شوند اشاره می‌کند.


ستاره دریایی

خارپوست آبزی

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

آبزی

جانوران دریایی


دریایی

(صفت) منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی.

فرهنگ عمید

آبزی

ویژگی جانوری که در آب زندگی کند، جانوران دریایی،


دریایی

مربوط به دریا،
زندگی‌کننده در دریا: جانور دریایی،

فرهنگ معین

آبزی

(اِفا.) جانوری که در آب زندگی می کند.

مترادف و متضاد زبان فارسی

دریایی

آبی، بحری، آبزی، دریازی،
(متضاد) بری

لغت نامه دهخدا

دریایی

دریایی. [دَرْ] (ص نسبی) دریائی. منسوب به دریا. بحری. آبی. که در دریا زیست کند. موجود دریائی. اهل دریا. آنها که غالباً در دریا سفر کنند: چه دامن درّ دریایی بل دراری سمایی... یافته بود. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 300).
چون نیی سباح ونی دریاییی
در میفکن خویش از خودراییی.
مولوی.
مرکب چوبین به خشکی ابتر است
خاص آن دریاییان را رهبر است
این خموشی مرکب چوبین بود
بحریان را خامشی تلقین بود.
مولوی.
چون صدف پروردم اندر سینه در معرفت
تا به جوهر طعنه بر درهای دریایی زدم.
سعدی.
- دریایی گردیدن، راهی دریا شدن. به دریا رفتن. جا به دریا کردن:
چه خونها کرد در دل عاشقان رالعل می گونت
چه کشتیها درین یک قطره خون گردید دریایی.
صائب (از آنندراج).
ز حسن شوخ تو نظاره ٔ تماشائی
سفینه ای است که گردیده است دریایی.
صائب (از آنندراج).
- کره ٔ دریایی، در افسانه ها، اسبی است که به شب از دریا بیرون می آید و به روز به دریا فرومی شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به این ترکیب ذیل کره شود.
|| درصفات کشتی و سفینه و دل مستعمل است و مراد از آن سرگشته و مشوش و پریشان است. (آنندراج):
پریشان خاطری چون زلف یار بی وفا دارم
دل دریایی چون کشتی بی ناخدا دارم.
میرنجات (از آنندراج).

دریایی. [دُرْ] (اِخ) قومی که در قرن دوازدهم و یازدهم قبل از میلاد به یونان حمله بردند و با آخنیان خویشاوند بودند ولی مدتی بعد در جنگلهای شمال بالکان سکنی گزیدند و آنان را بیرون راندند و در جنوب تسالی و پلوپونز اقامت کردند و جنوب غربی آسیای صغیر را مستعمره ٔ خود قرار دادند.

معادل ابجد

آبزی دریایی

255

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری